ATASH BAX
ATASH BAX

ATASH BAX

فداکاری

خواندن این مطلب فقط چند دقیقه وقت شما را می گیرد،


اما می تواند طرز فکر شما را تغییر دهد ... !!!

               نظر یادتون نره


در بیمارستانی ،دو مرد در یک اتاق بستری بودند.مرد کنار پنجره به خاطر بیماری ریوی بعد از ظهرها یک ساعت در تخت می نشست تا مایعات داخل ریه اش خارج شود. اما دومی باید طاق باز می خوابید و اجازه نشستن نداشت.آن دو ساعتها در مورد همسر، خانواده هایشان ، شغل، تفریحات و خاطرات دوران سربازی صحبت می کردند.بعد از ظهرها مرد اول در تخت می نشست و روی خود را به پنجره می کرد و هر آنچه را که می دید برای دیگری توصیف می کرد. در آن حال بیمار دوم چشمان خود را می بست و تمام جزئیات دنیای بیرون را پیش روی خود مجسم می کرد.
او با این کار جان تازه ای می گرفت، چرا که دنیای بی روح و کسالت بار او با تکاپو و شور و نشاط فضای بیرون پنجره رنگ زندگی می گرفت.

ادامه مطلب ...

پیدا کردن شوهر از طریق فیس بوک؟؟؟؟

خدا خیرت دهد « مستر زاکر برگ»

که من را یک شبه خوشبخت کردی

خیال بنده را از حیث شوهر 
در این قحطی شوهر تخت کردی 
زدم عکسی به« وال فیس بوکم» 
قشنگ و دلرباتر از« شکیرا» 
فتوشاپش چنان کردم که گویی 
نباشد دختری چون من به دنیا 
اگر چه چل بهار از من گذشته 
نوشتم بنده هستم بیست ساله 
و آن ها را برای درک بهتر 
به عکس« وال » خود دادم حواله 
نوشتم آدرسم را هم ولنجک 
پدر تاجر و مادر دکتر پوست 
بگردم ای الهی دور مادر 
که مانند خودم خوش چشم و ابروست 
همان یک شب هزاران «لایک» خوردم 
همه مشتاق« چـَت» بودند و دیدار 
یکی هم زان میان بد جور وا داد 
نه یک دل ، بلکه صد دل شد گرفتار 
و من هم عکس او را چون که دیدم 
شدم یک دل نه ،صد دل عاشق او 
از آن شب شد به پا در سینه ی من 
از عشق آن پسر شور و هیاهو 
خلاصه کارمان بالا گرفت و 
برای خواستگاری کرد اقدام 
جوانی بود بالاتر ز پنجاه! 
چه گویم از بر و رو یا که اندام! 
شکم افساید و قد او کوتوله 
و صورت آبله گون و پاش شل بود 
یکی از چشم ها سالم یکی کور 
سرش هم طفلکی کـُلن کچل بود 
به او گفتم چنان که کفش کهنه 
بـُود البته نعمت در بیابان 
لذا حالا که اکسیر است شوهر 
عزیز جانم« مرا تی جانَ قربان» 
همان لحظه شدم راهی محضر 
به انکحتُ ، قبلتُ پاسخم بود 
به لطف سال ها هجران شوهر 
ندیدم در وجودش هیچ کمبود 
شود «جاوید» نامت ای زاکر برگ 
به لطف تو شدم دارای شوهر 
دعایت می کنم روزی سه نوبت 
که وضع تو شود هر روز بهتر 

دانلود آهنگ ماندگار و احساسی از شادمهر

خانه خراب تو شدم، به سوی من روانه شو

 

سجده به عشقت میزنم،منجی جاودانه شو

 

ای کوه پر غرور من، سنگ صبور تو منم

 

ای لحظه ساز عاشقی،عاشق با تو بودنم

 

روشن ترین ستاره ام،میخواهم- میخواهمت

 

تو ماندگاری در دلم،میدانمت – میدانمت

 

ای همه وجود من،نبود تو نبود من

 

نبود تو نبود من…

 

خانه خراب تو شدم،به سوی من روانه شو

 

سجده به عشقت میزنم،منجی جاودانه شو

 

ای کوه پر غرور من،سنگ صبور تو منم

 

ای لحظه ساز عاشقی،عاشق با تو بودنم

 

روشن ترین ستاره ام،میخواهم- میخواهمت

 

تو ماندگاری در دلم،میدانمت – میدانمت

 



دانلود

نگفتیم چرا؟!!


ضربه خوردیم وشکستیم و نگفتیم چرا؟!
 ما دهان از گله بستیم و نگفتیم چرا؟!

 جای "بنشین" و "بفرما", "بتمرگی" گفتند..!
 ما شنیدیم و نشستیم و نگفتیم چرا؟

 "تو" نگفتیم و "شمایی" نشنیدیم و هنوز ,
 ساده مثل کف دستیم و نگفتیم چرا؟!

 دل سپردیم به آن "دال" سر دشمن و دوست,
 دشمن و دوست پرستیم و نگفتیم چرا؟!

 چه "چراها" که شنیدیم و ندانیم چرا ;
 ما همین بوده و هستیم و نگفتیم چرا؟

کاشکی اینو می دونستی!!!!

تقدیم به تمام کسانی که


دوستشون داریم نمیدونن


متن شعر جدیدترین آهنگ از لیلافروهر

نظر یادتون نره


http://tina-afshar.persiangig.com/image/akshaye%20asheghaneh/74%20geryeh%20kardam.jpg


کاشکی اینو میدونستی


تو شب بغض سکوتم،


وقتی که رو به سقوطم،


تو رو دارم، تورو دارم،


وقتی دلتنگی باهامه،یه غمی تویه صدامه،


بیقرارم، بیقرارم،


 

ادامه مطلب ...

آیا میدانید!!!

آیا میدانستید!!!


نظر یادتون نره...


http://up.patoghmy.ir/up/lezat2music/Pictures/%D8%AA%D8%B9%D8%AC%D8%A8_2.jpg


آیا میدانید: طولانی ترین پرواز ثبت شده از مرغ  ۱۳ ثانیه است ؟


آیا میدانید: شایع ترین آیتم فراموش شده برای مسافران مسواک است !؟


آیا میدانید: آمریکایی ها روزانه ۴۴ میلیون روزنامه دور میریزند ؟


آیا میدانید: که یک نوع پشه وجود دارد که در ثانیه هزار بار بال میزند.


آیا میدانید: که چشم انسان معادل یک دوربین ۱۳۵ مگا پیکسل عمل می کند.

 

ادامه مطلب ...

وصیت کورروش بزرگ

فرزندان من، دوستان من! من اکنون به پایان زندگی نزدیک گشته‌ام. من آن را با نشانه‌های آشکار دریافته‌ام.
وقتی درگذشتم مرا خوشبخت بپندارید و کام من این است که این احساس در کردار و رفتار شما نمایانگر باشد، زیرا من به هنگام کودکی، جوانی و پیری بخت‌یار بوده‌ام. همیشه نیروی من افزون گشته است، آن چنان که هم امروز نیز احساس نمی‌کنم که از هنگام جوانی ناتوان‌ترم.
من دوستان را به خاطر نیکویی‌های خود خوشبخت و دشمنانم را فرمان‌بردار خویش دیده‌ام.
زادگاه من بخش کوچکی از آسیا بود. من آنرا اکنون سربلند و بلندپایه باز می‌گذارم. اما از آنجا که از شکست در هراس بودم ، خود را از خودپسندی و غرور بر حذر داشتم.حتی در پیروزی های بزرگ خود ، پا از اعتدال بیرون ننهادم. در این هنگام که به سرای دیگر می‌گذرم، شما و میهنم را خوشبخت می‌بینم و از این رو می‌خواهم که آیندگان مرا مردی خوشبخت بدانند. مرگ چیزی است شبیه به خواب . در مرگ است که روح انسان به ابدیت می پیوندد و چون از قید و علایق آزاد می گردد به آتیه تسلط پیدا می کند و همیشه ناظر اعمال ما خواهد بود پس اگر چنین بود که من اندیشیدم به آنچه که گفتم عمل کنید و بدانید که من همیشه ناظر شما خواهم بود ، اما اگر این چنین نبود آنگاه ازخدای بزرگ بترسید که در بقای او هیچ تردیدی نیست و پیوسته شاهد و ناظر اعمال ماست.
باید آشکارا جانشین خود را اعلام کنم تا پس از من پریشانی و نابسامانی روی ندهد.
من شما هر دو فرزندانم را یکسان دوست می‌دارم ولی فرزند بزرگترم که آزموده‌تر است کشور را سامان خواهد داد.
فرزندانم! من شما را از کودکی چنان پرورده‌ام که پیران را آزرم دارید و کوشش کنید تا جوان‌تران از شما آزرم بدارند.
تو کمبوجیه، مپندار که عصای زرین پادشاهی، تخت و تاجت را نگاه خواهد داشت. دوستان یک رنگ برای پادشاه عصای مطمئن‌تری هستند.
همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند .
هر کس باید برای خویشتن دوستان یک دل فراهم آورد و این دوستان را جز به نیکوکاری به دست نتوان آورد.
از کژی و ناروایی بترسید .اگر اعمال شما پاک و منطبق بر عدالت بود قدرت شما رونق خواهد یافت ، ولی اگر ظلم و ستم روا دارید و در اجرای عدالت تسامح ورزید ، دیری نمی انجامد که ارزش شما در نظر دیگران از بین خواهد رفت و خوار و ذلیل و زبون خواهید شد . من عمر خود را در یاری به مردم سپری کردم . نیکی به دیگران در من خوشدلی و آسایش فراهم می ساخت و از همه شادی های عالم برایم لذت بخش تر بود.
به نام خدا و نیاکان درگذشته‌ی ما، ای فرزندان اگر می خواهید مرا شاد کنید نسبت به یکدیگر آزرم بدارید.
پیکر بی‌جان مرا هنگامی که دیگر در این گیتی نیستم در میان سیم و زر مگذارید و هر چه زودتر آن را به خاک باز دهید. چه بهتر از این که انسان به خاک که این‌همه چیزهای نغز و زیبا می‌پرورد آمیخته گردد.
من همواره مردم را دوست داشته‌ام و اکنون نیز شادمان خواهم بود که با خاکی که به مردمان نعمت می‌بخشد آمیخته گردم.
هم‌اکنون درمی یابم که جان از پیکرم می‌گسلد ... اگر از میان شما کسی می‌خواهد دست مرا بگیرد یا به چشمانم بنگرد، تا هنوز جان دارم نزدیک شود و هنگامی که روی خود را پوشاندم، از شما خواستارم که پیکرم را کسی نبیند، حتی شما فرزندانم.پس از مرگ بدنم را مومیای نکنید و در طلا و زیور آلات و یا امثال آن نپوشانید . زودتر آنرا در آغوش خاک پاک ایران قرار دهید تا ذره ذره های بدنم خاک ایران را تشکیل دهد . چه افتخاری برای انسان بالاتراز اینکه بدنش در خاکی مثل ایران دفن شود.
از همه پارسیان و هم‌ پیمانان بخواهید تا بر آرامگاه من حاضر گردند و مرا از اینکه دیگر از هیچگونه بدی رنج نخواهم برد شادباش گویند.

به واپسین پند من گوش فرا دارید. اگر می‌خواهید دشمنان خود را تنبیه کنید، به دوستان خود نیکی کنید.